معنی فارسی diswarn
B1هشدار ندادن، به معنای عدم اطلاعرسانی به کسی درباره خطرات یا مشکلات.
To refrain from warning someone about danger or problems.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت تا دوستش را درباره خطرات احتمالی هشدار ندهد.
مثال:
He chose to diswarn his friend about the potential risks.
معنی(example):
هشدار ندادن به عموم در شرایط موجود به نظر غیرمسئولانه میرسید.
مثال:
To diswarn the public seemed irresponsible given the circumstances.
معنی فارسی کلمه diswarn
:
هشدار ندادن، به معنای عدم اطلاعرسانی به کسی درباره خطرات یا مشکلات.