معنی فارسی dobs,

B1

تکه‌های کوچک، معمولاً غیررسمی و غیرنظم.

Small pieces or bits, often used informally.

example
معنی(example):

دوست‌ها در زمین پراکنده بودند.

مثال:

The dobs were scattered on the ground.

معنی(example):

او تکه‌های آب‌نبات را در کیسه یافت.

مثال:

He found dobs of candy in the bag.

معنی فارسی کلمه dobs,

: معنی dobs, به فارسی

تکه‌های کوچک، معمولاً غیررسمی و غیرنظم.