معنی فارسی dorsalwards
B1بهطور کلی، به سمت پشتی یا بالای موجود اشاره دارد.
In the direction towards the dorsal side.
- ADVERB
example
معنی(example):
حرکت به سمت دورسالورد بود در حین شنا کردن او.
مثال:
The movement was directed dorsalwards as he swam.
معنی(example):
ساختار آناتومیکی به سمت دورسالورد کج شد.
مثال:
The anatomical structure tilted dorsalwards.
معنی فارسی کلمه dorsalwards
:
بهطور کلی، به سمت پشتی یا بالای موجود اشاره دارد.