معنی فارسی downslip

B2

ناگهان به سمت پایین رفتن یا حرکت کردن، به ویژه در شرایط لغزنده یا دشوار.

An abrupt descent or slide, particularly in slippery or challenging conditions.

example
معنی(example):

ماشین در جاده یخ‌زده لیز خورد.

مثال:

The car made a downslip on the icy road.

معنی(example):

پس از انتقاد، احساس نزول در اعتماد به نفس خود کردم.

مثال:

I felt a downslip in my confidence after the criticism.

معنی فارسی کلمه downslip

: معنی downslip به فارسی

ناگهان به سمت پایین رفتن یا حرکت کردن، به ویژه در شرایط لغزنده یا دشوار.