معنی فارسی driftiest

B1

سرخوش‌ترین، بیشترین حالت ناپایداری یا جابجایی را توصیف می‌کند.

Most inclined to drift; having the highest tendency of drifting.

example
معنی(example):

اینجا پر سر و صداترین جاده‌ای است که تا به حال در آن رانندگی کرده‌ام.

مثال:

This is the driftiest road I've ever driven on.

معنی(example):

او پر سر و صداترین مسیر را برای دوری از ترافیک انتخاب کرد.

مثال:

He took the driftiest route to avoid traffic.

معنی فارسی کلمه driftiest

: معنی driftiest به فارسی

سرخوش‌ترین، بیشترین حالت ناپایداری یا جابجایی را توصیف می‌کند.