معنی فارسی duree

B2

مدت، زمان لازم برای انجام یک فعالیت یا پروژه.

The length of time required to complete an activity or project.

example
معنی(example):

مدت فیلم بیشتر از حد انتظار بود.

مثال:

The duree of the film was longer than expected.

معنی(example):

هر پروژه زمان مخصوص به خود را دارد که باید به آن پایبند بود.

مثال:

Each project has its own duree that must be adhered to.

معنی فارسی کلمه duree

: معنی duree به فارسی

مدت، زمان لازم برای انجام یک فعالیت یا پروژه.