معنی فارسی eeling

B1

عمل یا فعالیت گرفتن حلزون‌ها.

The act of catching eels; a fishing activity.

example
معنی(example):

گرفتن حلزون نیاز به صبر و مهارت دارد.

مثال:

Eeling requires patience and skill to catch them.

معنی(example):

او در ماه‌های تابستان از صید حلزون لذت می‌برد.

مثال:

He enjoys eeling during the summer months.

معنی فارسی کلمه eeling

: معنی eeling به فارسی

عمل یا فعالیت گرفتن حلزون‌ها.