معنی فارسی efflagitate
B1تبیین کردن یا توضیح دادن، فرایند روشن ساختن و توضیح معانی یا سیاستها.
To explain or clarify, particularly in a formal context or discussion.
- VERB
example
معنی(example):
هدف اصلی جلسه، تبیین و توضیح سیاستهای جدید بود.
مثال:
The main goal of the meeting was to efflagitate the new policies.
معنی(example):
تبیین تغییرات در یک پروژه نیاز به ارتباط واضح دارد.
مثال:
Efflagitating changes in a project requires clear communication.
معنی فارسی کلمه efflagitate
:
تبیین کردن یا توضیح دادن، فرایند روشن ساختن و توضیح معانی یا سیاستها.