معنی فارسی effortful
B2تلاشبر، به فعالیتهایی که نیاز به تلاش و سختکوشی زیادی دارند اشاره دارد.
Requiring considerable physical or mental effort.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مطالعه برای امتحانات میتواند فرایندی پر تلاش باشد.
مثال:
Studying for exams can be an effortful process.
معنی(example):
ورزش پر تلاش به نتایج بهتری در تناسب اندام میانجامد.
مثال:
An effortful workout leads to better fitness results.
معنی فارسی کلمه effortful
:
تلاشبر، به فعالیتهایی که نیاز به تلاش و سختکوشی زیادی دارند اشاره دارد.