معنی فارسی effortfully

B1

به طرز سختکوشانه و پر زحمت؛ به فعالیتی اشاره دارد که با تلاش زیاد انجام می‌شود.

In a manner requiring significant effort.

example
معنی(example):

او با تلاش بسیار نقاشی کرد و قلبش را در هر ضربه گذاشت.

مثال:

She painted effortfully, putting her heart into each stroke.

معنی(example):

او با زحمت، تپه‌ٔ شیب‌دار را بالا رفت.

مثال:

He effortfully climbed the steep hill.

معنی فارسی کلمه effortfully

: معنی effortfully به فارسی

به طرز سختکوشانه و پر زحمت؛ به فعالیتی اشاره دارد که با تلاش زیاد انجام می‌شود.