معنی فارسی elementality

B2

عنصرشناسی به کیفیت‌ها و ویژگی‌های بنیادی عناصر اشاره دارد.

The quality or state of being elemental or fundamental.

example
معنی(example):

عنصرشناسی موسیقی او جوهره کائنات را به تصویر کشید.

مثال:

The elementality of her music captured the essence of the universe.

معنی(example):

درک عنصرشناسی طبیعت برای دستیابی به هماهنگی ضروری است.

مثال:

Understanding the elementality of nature is essential for harmony.

معنی فارسی کلمه elementality

: معنی elementality به فارسی

عنصرشناسی به کیفیت‌ها و ویژگی‌های بنیادی عناصر اشاره دارد.