معنی فارسی elusion
B1فرار، پدیدهای که در آن فرد یا چیز از چیزی دور میشود یا پنهان میشود.
The act of escaping or avoiding something.
- NOUN
example
معنی(example):
او با فرار clever از وضعیت فرار کرد.
مثال:
She managed to escape from the situation through clever elusion.
معنی(example):
فرار او از موضوع همه را کنجکاو کرد.
مثال:
His elusion from the topic made everyone curious.
معنی فارسی کلمه elusion
:
فرار، پدیدهای که در آن فرد یا چیز از چیزی دور میشود یا پنهان میشود.