معنی فارسی elusively

B1

به طور مبهم، به گونه‌ای که قابل درک یا دسترسی نیست.

In a manner that is difficult to find or catch.

example
معنی(example):

او به طور مبهم به سوال پاسخ داد بدون اینکه پاسخ مستقیم بدهد.

مثال:

He elusively answered the question without giving a direct response.

معنی(example):

او به صورت مبهم صحبت کرد و همه را نسبت به نیت‌هایش مردد گذاشت.

مثال:

She spoke elusively, leaving everyone unsure of her intentions.

معنی فارسی کلمه elusively

: معنی elusively به فارسی

به طور مبهم، به گونه‌ای که قابل درک یا دسترسی نیست.