معنی فارسی elusiveness

B1

مبهم بودن، کیفیت یا حالت فرار کردن یا در دسترس نبودن.

The quality of being difficult to find, catch, or achieve.

example
معنی(example):

مبهم بودن پاسخ دانش‌آموزان را ناامید کرد.

مثال:

The elusiveness of the answer frustrated the students.

معنی(example):

مبهم بودن او ایجاد ارتباط با او را سخت کرد.

مثال:

Her elusiveness made it hard to connect with her.

معنی فارسی کلمه elusiveness

: معنی elusiveness به فارسی

مبهم بودن، کیفیت یا حالت فرار کردن یا در دسترس نبودن.