معنی فارسی embusk
B1پر شدن، به ویژه بهعنوان بخشی از یک نمایش یا رویداد فرهنگی.
To fill or enhance a space, especially in the context of a performance.
- VERB
example
معنی(example):
تئاتر قرار است امشب با یک نمایش مهیج پر شود.
مثال:
The theater is about to embusk with an exciting play tonight.
معنی(example):
آنها امیدوارند که صحنه را با رنگها و نورهای زنده پر کنند.
مثال:
They hope to embusk the stage with vibrant colors and lights.
معنی فارسی کلمه embusk
:
پر شدن، به ویژه بهعنوان بخشی از یک نمایش یا رویداد فرهنگی.