معنی فارسی embuskin

B1

پر کردن یا تزئین کردن به‌خصوص در زمینه هنر یا طراحی.

To fill or adorn, particularly in the context of artistic expression.

example
معنی(example):

هنرمند تصمیم گرفت بوم خود را با طرح‌های پیچیده پر کند.

مثال:

The artist decided to embuskin his canvas with intricate designs.

معنی(example):

برای پرکردن دیوارهای گالری، از رنگ‌های روشن استفاده کردند.

مثال:

To embuskin the walls of the gallery, they used bright paint.

معنی فارسی کلمه embuskin

: معنی embuskin به فارسی

پر کردن یا تزئین کردن به‌خصوص در زمینه هنر یا طراحی.