معنی فارسی embusque
B1ترکیب و ادغام کردن، به ویژه در زمینههای هنری و خلاقانه
To mix or combine, particularly in creative or artistic contexts.
- VERB
example
معنی(example):
او دوست دارد تجربیاتش را در شعرهایش ترکیب کند.
مثال:
She loves to embusque her experiences into her poetry.
معنی(example):
سرآشپز طعمهای مختلف را در ظرف جدید ترکیب خواهد کرد.
مثال:
The chef will embusque different flavors in the new dish.
معنی فارسی کلمه embusque
:
ترکیب و ادغام کردن، به ویژه در زمینههای هنری و خلاقانه