معنی فارسی enfoldment

C1

عمل یا نتیجهٔ جمع‌کردن یا پوشاندن، به ویژه در زمینه‌های هنری یا فلسفی.

The act or process of encompassing or surrounding something.

example
معنی(example):

فرایند پوشاندن طراحی بسیار پیچیده بود.

مثال:

The enfoldment of the design was very intricate.

معنی(example):

پوشش در فلسفه به پیچیدگی وجود اشاره دارد.

مثال:

Enfoldment in philosophy refers to the complexity of existence.

معنی فارسی کلمه enfoldment

: معنی enfoldment به فارسی

عمل یا نتیجهٔ جمع‌کردن یا پوشاندن، به ویژه در زمینه‌های هنری یا فلسفی.