معنی فارسی enfonce
B2فرو بردن یا عمیق کردن چیزی در زمین یا مادهای.
To drive something firmly into a surface.
- VERB
example
معنی(example):
او میخ را به عمق در زمین فرو کرد.
مثال:
He enfonce the stake deep into the ground.
معنی(example):
شما باید ریشههای گیاهان را به خوبی در زمین فرو کنید تا رشد کنند.
مثال:
You need to enfonce the roots of the plants well for growth.
معنی فارسی کلمه enfonce
:
فرو بردن یا عمیق کردن چیزی در زمین یا مادهای.