معنی فارسی enfonced
B2کلمهای که به چیزهایی اشاره دارد که به شدت در جایی قرار گرفتهاند.
Firmly embedded or set into a surface.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سنگ فرو رفته در مجسمهسازی نماد قدرت است.
مثال:
The enfonced stone signifies strength in the sculpture.
معنی(example):
ریشههای فرو رفته درخت کمک میکنند تا در طوفانها پایدار بماند.
مثال:
The enfonced roots of the tree help stabilize it during storms.
معنی فارسی کلمه enfonced
:
کلمهای که به چیزهایی اشاره دارد که به شدت در جایی قرار گرفتهاند.