معنی فارسی enliveningly

B1

به طرز زنده و شاداب، به طوریکه احساس نشاط و زندگی را منتقل کند.

In a manner that enlivens or energizes; lively or animated.

example
معنی(example):

موسیقی در مهمانی به طرز زنده‌ای نواخته شد.

مثال:

The music played enliveningly at the party.

معنی(example):

سخنران به طرز زنده‌ای صحبت کرد و توجه همه را جلب کرد.

مثال:

The speaker spoke enliveningly, capturing everyone's attention.

معنی فارسی کلمه enliveningly

: معنی enliveningly به فارسی

به طرز زنده و شاداب، به طوریکه احساس نشاط و زندگی را منتقل کند.