معنی فارسی enlivenments

B1

اشیاء یا اقداماتی که به زنده کردن یا شاداب کردن کمک می‌کنند.

Plural form of enlivenment; instances of being made more lively or spirited.

example
معنی(example):

زنده‌کننده‌های جشنواره آن را فراموش‌نشدنی کردند.

مثال:

The enlivenments at the festival made it unforgettable.

معنی(example):

در فرهنگ‌های مختلف، زنده‌کننده‌های متفاوتی یافت می‌شود.

مثال:

In various cultures, different enlivenments can be found.

معنی فارسی کلمه enlivenments

: معنی enlivenments به فارسی

اشیاء یا اقداماتی که به زنده کردن یا شاداب کردن کمک می‌کنند.