معنی فارسی eviting
B1فرار کردن از مواجهه با احساسات یا موضوعاتی که ممکن است ناراحتکننده باشند.
The act of avoiding facing one's feelings or addressing particular topics.
- verb
verb
معنی(verb):
To avoid.
example
معنی(example):
او در حال فرار از احساساتش نسبت به این تصمیم است.
مثال:
She is eviting her feelings about the decision.
معنی(example):
جان از بحث درباره گذشتهاش خودداری میکند.
مثال:
John is eviting discussing his past.
معنی فارسی کلمه eviting
:
فرار کردن از مواجهه با احساسات یا موضوعاتی که ممکن است ناراحتکننده باشند.