معنی فارسی evocations
B2حرکت به یاد آوردن یا به یادآوری چیزی، معمولاً احساسات یا تصاویر خاصی را به یاد میآورد.
The act of bringing to mind or recalling memories, often associated with feelings or imagery.
- noun
noun
معنی(noun):
The act of calling out or forth, or evoking.
example
معنی(example):
این موسیقی یادآور خاطرات کودکیام است.
مثال:
The music brings back evocations of my childhood.
معنی(example):
نقاشیهای او پر از اشارههایی به طبیعت است.
مثال:
Her paintings are full of evocations of nature.
معنی فارسی کلمه evocations
:
حرکت به یاد آوردن یا به یادآوری چیزی، معمولاً احساسات یا تصاویر خاصی را به یاد میآورد.