معنی فارسی excusableness
B1قابل بخشش بودن، وضعیت یا ویژگی که به اشتباه یا رفتار نادرست اجازه بخشش میدهد.
The state of being excusable.
- NOUN
example
معنی(example):
قابل توجیه بودن اشتباه او توسط تیم درک شد.
مثال:
The excusableness of his mistake was understood by the team.
معنی(example):
در برخی موارد، قابل توجیه بودن برای پیشرفت ضروری است.
مثال:
In some situations, excusableness is necessary for progress.
معنی فارسی کلمه excusableness
:
قابل بخشش بودن، وضعیت یا ویژگی که به اشتباه یا رفتار نادرست اجازه بخشش میدهد.