معنی فارسی excusably
B1به معنای قابل توجیه و موجه برای انتقادی که به کسی وارد میشود. از این واژه به عنوان صفت برای توضیح وضعیتهایی که معمولاً قابل پذیرشاند، استفاده میشود.
In a manner that is justifiable or excusable.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور قابل توجیهی به دلیل یک وضعیت اضطراری خانوادگی جلسه را از دست داد.
مثال:
He excusably missed the meeting due to a family emergency.
معنی(example):
او به دلیل ترافیک به طور قابل توجیهی دیر رسید.
مثال:
She was excusably late because of traffic.
معنی فارسی کلمه excusably
:
به معنای قابل توجیه و موجه برای انتقادی که به کسی وارد میشود. از این واژه به عنوان صفت برای توضیح وضعیتهایی که معمولاً قابل پذیرشاند، استفاده میشود.