معنی فارسی exhaustivity

B2

کامل بودن و پوشش دادن تمام جنبه‌ها یا موارد ممکن.

The state or quality of being exhaustive; covering all aspects.

example
معنی(example):

کامل بودن تحلیل قابل توجه بود.

مثال:

The exhaustivity of the analysis was impressive.

معنی(example):

باید اطمینان حاصل کنیم که جمع‌آوری داده‌هایمان کامل است.

مثال:

We need to ensure the exhaustivity of our data collection.

معنی فارسی کلمه exhaustivity

: معنی exhaustivity به فارسی

کامل بودن و پوشش دادن تمام جنبه‌ها یا موارد ممکن.