معنی فارسی existimation

B1

تخمین وجود، ارزیابی یا برآورد یک وضعیت یا امکان وجود چیزی.

An estimate of existence or possibility.

example
معنی(example):

تخمین او از شانس‌ها بیش از حد خوشبینانه بود.

مثال:

Her existimation of the chances was overly optimistic.

معنی(example):

تخمین خطرات برای برنامه‌ریزی مؤثر حیاتی است.

مثال:

The existimation of risks is crucial for effective planning.

معنی فارسی کلمه existimation

: معنی existimation به فارسی

تخمین وجود، ارزیابی یا برآورد یک وضعیت یا امکان وجود چیزی.