معنی فارسی expedientially
B1به شیوهای که بر اساس فایده و نفع کارا باشد، علیرغم مشکلات ممکن.
In a manner that is advantageous or convenient, often without regard for principles.
- ADVERB
example
معنی(example):
این راهحل بهطور فایدهبخش برای حل مشکل اجرا شد.
مثال:
The solution was implemented expedientially to resolve the issue.
معنی(example):
آنها در شرایط اضطراری بهطور فایدهبخش عمل کردند.
مثال:
They acted expedientially during the emergency.
معنی فارسی کلمه expedientially
:
به شیوهای که بر اساس فایده و نفع کارا باشد، علیرغم مشکلات ممکن.