معنی فارسی explainableness

B2

قابل توضیح بودن، خاصیتی که نشان‌دهنده این است که یک پدیده یا نظریه می‌تواند به شیوه‌ای قابل درک و منطقی توضیح داده شود.

The quality of being able to be explained or clarified.

example
معنی(example):

قابل توضیح بودن نظریه بسیاری از شکاکان را قانع کرد.

مثال:

The explainableness of the theory convinced many skeptics.

معنی(example):

در علم، قابل توضیح بودن نتایج برای اعتبارسنجی ضروری است.

مثال:

In science, the explainableness of results is crucial for validation.

معنی فارسی کلمه explainableness

: معنی explainableness به فارسی

قابل توضیح بودن، خاصیتی که نشان‌دهنده این است که یک پدیده یا نظریه می‌تواند به شیوه‌ای قابل درک و منطقی توضیح داده شود.