معنی فارسی faciobrachial
B2مرتبط با صورت و بازو.
Pertaining to the face and arm.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
عصب فاسیوبراکیال برای حرکت بازو مهم است.
مثال:
The faciobrachial nerve is important for arm movement.
معنی(example):
پزشکان منطقه فاسیوبراکیال را برای آسیبهای احتمالی مطالعه کردند.
مثال:
Doctors studied the faciobrachial area for potential injuries.
معنی فارسی کلمه faciobrachial
:
مرتبط با صورت و بازو.