معنی فارسی fackins
B1گرایشها یا مفاهیم پایهای که در یک بحث یا مطالعه استفاده میشوند.
Fundamental insights or concepts employed in a discussion or study.
- NOUN
example
معنی(example):
او جزئیاتش را با گروه برای بازخورد به اشتراک گذاشت.
مثال:
She shared her fackins with the group for feedback.
معنی(example):
جزئیات مطالعه برای وضوح مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
مثال:
The fackins of the study were analyzed for clarity.
معنی فارسی کلمه fackins
:
گرایشها یا مفاهیم پایهای که در یک بحث یا مطالعه استفاده میشوند.