معنی فارسی fadelessly

B1

به شکلی که بدون رنگ‌پریدگی باقی بماند.

In a manner that does not fade or diminish.

example
معنی(example):

گل‌ها در طول سال به طور بدون رنگ‌پریدگی شکوفا می‌شوند.

مثال:

The flowers bloom fadelessly throughout the year.

معنی(example):

یادآوری‌های او به طور بدون رنگ‌پریدگی با گذشت زمان محو شدند.

مثال:

His memories faded fadelessly as time passed.

معنی فارسی کلمه fadelessly

: معنی fadelessly به فارسی

به شکلی که بدون رنگ‌پریدگی باقی بماند.