معنی فارسی fameless
B1بینام، به معنای عدم شهرت و شناختهشدگی.
Not known or recognized; lacking fame.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او ترجیح میداد که یک زندگی بینقص در دور از نورافکنها داشته باشد.
مثال:
He preferred to live a fameless life away from the spotlight.
معنی(example):
بینقص بودن به او این امکان را میداد که از حریم خصوصی خود لذت ببرد.
مثال:
Being fameless allowed her to enjoy her privacy.
معنی فارسی کلمه fameless
:
بینام، به معنای عدم شهرت و شناختهشدگی.