معنی فارسی famelessness

B1

عدم شهرت، حالت یا وضعیتی که فرد یا چیزی مشهور نیست و در نتیجه توجه کمتری به آن می‌شود.

The state of being unknown or not being famous.

example
معنی(example):

عدم شهرت هنرمند به او اجازه می‌دهد بدون فشار خلق کند.

مثال:

The artist's famelessness allowed her to create without pressure.

معنی(example):

عدم شهرت او در دنیایی که به شهرت obsesses شده، یک نعمت بود.

مثال:

His famelessness was a blessing in a world obsessed with fame.

معنی فارسی کلمه famelessness

: معنی famelessness به فارسی

عدم شهرت، حالت یا وضعیتی که فرد یا چیزی مشهور نیست و در نتیجه توجه کمتری به آن می‌شود.