معنی فارسی famelessly

B1

به طور بی‌نام و بدون شهرت.

In a way that is not known or recognized; lacking fame.

example
معنی(example):

او به طور بی‌نقص زندگی کرد و از هر لحظه بدون توجه عمومی لذت برد.

مثال:

She lived famelessly, enjoying every moment without public attention.

معنی(example):

آنها به طور بی‌نقص در پشت صحنه کار کردند تا موفقیت را تضمین کنند.

مثال:

They worked famelessly behind the scenes to ensure success.

معنی فارسی کلمه famelessly

: معنی famelessly به فارسی

به طور بی‌نام و بدون شهرت.