معنی فارسی fangy
B1فنگی، به معنای داشتن دندانهای نیش بزرگ و تیز است.
Having large, sharp, pointed teeth.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
موجود فنگی در فیلم ترسناک به نظر میرسید.
مثال:
The fangy creature looked frightening in the movie.
معنی(example):
او لبخند فنگیای داشت که مردم را نگران میکرد.
مثال:
He had a fangy smile that made people nervous.
معنی فارسی کلمه fangy
:فنگی، به معنای داشتن دندانهای نیش بزرگ و تیز است.