معنی فارسی fangle

B1

فنگل کردن، به معنای ایجاد یا شکل دادن به چیزی به شیوه‌ای خلاق.

To create or shape something in a creative manner.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت یک طراحی جدید برای پروژه فنگل کند.

مثال:

He decided to fangle a new design for the project.

معنی(example):

شما می‌توانید ایده‌های خود را به محصول نهایی فنگل کنید.

مثال:

You can fangle your own ideas into the final product.

معنی فارسی کلمه fangle

:

فنگل کردن، به معنای ایجاد یا شکل دادن به چیزی به شیوه‌ای خلاق.