معنی فارسی fascinatedly
B1بهطور مسحورکننده، اشاره به حالتی دارد که فرد به شدت تحت تأثیر چیزی قرار میگیرد.
In a manner that shows intense interest or wonder.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور مسحورکنندهای به داستان جذاب داستانگو گوش داد.
مثال:
She listened fascinatedly to the storyteller's captivating tale.
معنی(example):
او به طور مسحورکنندهای به اجرا نگاه کرد و کاملاً غرق شد.
مثال:
He watched the performance fascinatedly, completely absorbed.
معنی فارسی کلمه fascinatedly
:بهطور مسحورکننده، اشاره به حالتی دارد که فرد به شدت تحت تأثیر چیزی قرار میگیرد.