معنی فارسی fascinative
B1فاصلهدار یا جالب، چیزی که توجه را جلب میکند و افراد را به خود مشغول میسازد.
Able to fascinate; captivating.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مستند جدید واقعاً جالب بود.
مثال:
The new documentary was truly fascinative.
معنی(example):
داستانهای جالب او همه ما را سرگرم کرد.
مثال:
Her fascinative stories kept us all entertained.
معنی فارسی کلمه fascinative
:فاصلهدار یا جالب، چیزی که توجه را جلب میکند و افراد را به خود مشغول میسازد.