معنی فارسی fascintatingly
B1به طرز جالب، به گونهای که توجه جلب کند.
In a manner that is fascinating.
- ADVERB
example
معنی(example):
او مفهوم را به طریقی جالب توضیح داد.
مثال:
She explained the concept fascinatively.
معنی(example):
داستان به طرز جالبی توسط راوی بیان شد.
مثال:
The story was told fascinatingly by the narrator.
معنی فارسی کلمه fascintatingly
:به طرز جالب، به گونهای که توجه جلب کند.