معنی فارسی fascio
B1مجموعهای از اشکال و الگوها که در هنر و فرهنگ به کار میرود.
A bundle or group, particularly of designs in a decorative context.
- NOUN
example
معنی(example):
فاشیو به خاطر سبکهای تزئینیاش در معماری شناخته شده است.
مثال:
The fascio was known for its decorative styles in architecture.
معنی(example):
هنر فاشیو را میتوان در چندین ساختمان باستانی مشاهده کرد.
مثال:
The art of fascio can be seen in several ancient buildings.
معنی فارسی کلمه fascio
:
مجموعهای از اشکال و الگوها که در هنر و فرهنگ به کار میرود.