معنی فارسی fastigiately
B1فاستیگید، به معنای به صورت سریع یا با فشار انجام شدن
In a manner that implies urgency or fatigue.
- OTHER
example
معنی(example):
این پروژه به خاطر محدودیتهای زمانی به طور سریع انجام شد.
مثال:
The project was completed fastigiately due to time constraints.
معنی(example):
او به سرعت کار کرد تا مهلت را رعایت کند.
مثال:
She worked fastigiately to meet the deadline.
معنی فارسی کلمه fastigiately
:فاستیگید، به معنای به صورت سریع یا با فشار انجام شدن