معنی فارسی feebleness

B1

وضعیت ضعف یا ناتوانی جسمی یا ذهنی.

The state of being weak or lacking strength.

example
معنی(example):

ضعف او زمانی که سعی کرد جعبه را بلند کند، مشخص بود.

مثال:

His feebleness was evident when he tried to lift the box.

معنی(example):

ضعف می‌تواند نشانه‌ای از سلامتی ضعیف باشد.

مثال:

Feebleness can be a sign of poor health.

معنی فارسی کلمه feebleness

:

وضعیت ضعف یا ناتوانی جسمی یا ذهنی.