معنی فارسی feebling
B1وضعیتی که در آن چیزی به تدریج ضعیف یا ناتوان میشود.
Causing weakness or making something weak.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اثر ضعیفکننده دارو قابل توجه بود.
مثال:
The feebling effect of the medication was noticeable.
معنی(example):
نفوذهای ضعیفکننده میتوانند بهرهوری را مختل کنند.
مثال:
Feebling influences can hinder productivity.
معنی فارسی کلمه feebling
:وضعیتی که در آن چیزی به تدریج ضعیف یا ناتوان میشود.