معنی فارسی fictively

B1

به صورت خیالی یا ساختگی، به نحوی که واقعی نیست.

In a fictitious manner; unreal or imaginary.

example
معنی(example):

او به طور خیالی دنیایی برای داستانش ایجاد کرد.

مثال:

He fictively created a world for his story.

معنی(example):

شخصیت‌ها به طور خیالی در تخیل او به وجود آمدند.

مثال:

The characters were fictively conceived in his imagination.

معنی فارسی کلمه fictively

: معنی fictively به فارسی

به صورت خیالی یا ساختگی، به نحوی که واقعی نیست.