معنی فارسی fidges

B1

فیدجز، شکل جمع فعل فیدج، به بی‌قراری اشاره دارد.

Plural form of 'fidged', indicating multiple instances of restlessness.

example
معنی(example):

کودک بی‌قرار در صندلی‌اش بی‌قراری می‌کند.

مثال:

The restless child fidges in his chair.

معنی(example):

در طول جلسه، بسیاری از شرکت‌کنندگان در حالی که منتظر بودند بی‌قرار شدند.

مثال:

During the meeting, many attendees fidges while waiting.

معنی فارسی کلمه fidges

: معنی fidges به فارسی

فیدجز، شکل جمع فعل فیدج، به بی‌قراری اشاره دارد.