معنی فارسی fieldpieces
B1جمع کلمه ابزار میدانی، تجهیزاتی که برای کار در میادین کشاورزی به کار میروند.
Plural of fieldpiece, referring to various pieces of equipment used in agricultural fields.
- NOUN
example
معنی(example):
ما چندین ابزار میدانی برای پروژه کشاورزی خود خریدیم.
مثال:
We bought several fieldpieces for our agricultural project.
معنی(example):
ابزارهای میدانی میتوانند کشاورزی را کارآمدتر کنند.
مثال:
Fieldpieces can make farming more efficient.
معنی فارسی کلمه fieldpieces
:
جمع کلمه ابزار میدانی، تجهیزاتی که برای کار در میادین کشاورزی به کار میروند.