معنی فارسی figurette
B1مجسمهای کوچک یا نمایشی که معمولاً از میان اشکال مختلف ساخته شده است.
A small figure or sculpture, often used decoratively or artistically.
- NOUN
example
معنی(example):
او یک مجسمه کوچک خلق کرد که حال و هوا را به خوبی منتقل میکرد.
مثال:
She created a figurette that perfectly captured the mood.
معنی(example):
این مجسمه کوچک افزودنی دلپذیر به مجموعه بود.
مثال:
The figurette was a delightful addition to the collection.
معنی فارسی کلمه figurette
:
مجسمهای کوچک یا نمایشی که معمولاً از میان اشکال مختلف ساخته شده است.