معنی فارسی fingerless
A2دستکشهایی که انگشتان را پوشش نمیدهند.
Gloves that do not cover the fingers.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او دستکش بدون انگشت پوشید تا دستانش گرم باشد.
مثال:
He wore fingerless gloves to keep his hands warm.
معنی(example):
دستکشهای بدون انگشت برای صفحهنمایشهای لمسی عالی هستند.
مثال:
Fingerless mittens are great for touchscreens.
معنی فارسی کلمه fingerless
:
دستکشهایی که انگشتان را پوشش نمیدهند.